علوم غریبه رمز و راز ( یونانی کلمه برای μυω ، FAS ، 'سکوت') است الوهیت مستقیم اتصال گرا مذهبی شکل زندگی است. [1] عرفان به روشی از زندگی اطلاق می شود که در آن فرد به دنبال دستیابی به ارتباط مستقیم با خدا یا خدا ، واقعیت غایی یا حقیقت معنوی است.

عرفان یک خط فکری است که طبق آن جوهر وجود عرفانی است (یعنی مرموز و غیره) و فقط با شهود قابل درک است
عرفان یا عرفان به روشی از زندگی اطلاق می شود که به دنبال ارتباط فوری با الوهیت است
عرفا را افرادی می نامند که عرفان می کنند
عرفای مذهبی معمولاً تصور می کنند علوم غریبه که در پس پدیده های روزمره ، یک سطح عمیق تر و اساسی تری وجود دارد. چندین تعریف مختلف می تواند برای این سطح استفاده شود ، مانند خدا ، واقعیت شدید ، حضور جهانی ، قدرت یا اصل و تجربه مستقیم آن امکان پذیر است. این تجربه می تواند مکاشفه وجد ، تئوز ، تجربه مستقیم الوهیت یا اصل جهانی ، نیروانا ، روشنگری ، ساتوری ، سامادی و غیره باشد. غالباً این امر با احساس از دست دادن خود و ارتباط با جهان و همچنین احساس آرامش ، شادی و برکت همراه است .

عرفان غالباً به عنوان یک پدیده مذهبی درک می شود ، اما تجاربی به نام عرفانی می تواند صرف نظر از عمل به دین یا دینداری فرد رخ دهد. چنین تجربه ای می تواند غافلگیر کننده باشد و کاملاً غیرقابل پیش بینی اتفاق بیفتد. یک تجربه عرفانی همچنین می تواند ناشی از الهام هنری یا علمی یا حتی یک اختلال روانی باشد. توضیح ناپذیری مشخصه یک تجربه عرفانی است و بیان تجارب عرفانی غالباً دشوار است. کلمه عرفان می تواند به معنای جستجوی آگاهانه و منظم تجارب عرفانی باشد. برای به دست آوردن یک تجربه عرفانی ، عارف معمولاً از روش های خاصی استفاده می کند ، که ممکن است شامل مراقبه ، یوگا ، زهد ،روزه ، نماز یا مانترا .

اگر یک عارف عضو یک فرقه ، سازمان یا قاعده دینی باشد ، ممکن است از آداب و رسوم عادی و دگم های دین فراتر رفته و رویکرد کلی تری را در پیش بگیرد. به همین دلیل ، گرایشهای عرفانی ادیان مختلف اغلب مورد پسند و احترام افراد لیبرال بوده است. عرفان مسیحی به دنبال ارتباط ، یا اتحاد از طریق تأمل است .

در اصطلاح عرفانی ، عرفان می تواند به معنای رمز و راز و حماقت باشد.


فهرست مطالب
1    مجالس
1.1    یک تجربه عرفانی
1.2    قسمت های دیگر
1.3    مشکلات در تعریف
1.4    روشهای استفاده شده
2    رابطه عرفان با فلسفه
2.1    هستی شناسی ، معرفت شناسی و پدیدارشناسی
3    تفاوت در اصطلاحات و تعابیر
3.1    اهداف و دلایل جستجو
3.2    راههای تجربه کردن
3.3    روح
4    عرفا در فنلاند
4.1    "عرفای استروبوتنیا"
4.2    ظهور عرفان
5    نمونه هایی از رایج ترین روندها
6    عرفای معروف
6.1    عرفای مسیحی
6.2    عرفای صوفی
6.3    عرفای یهود
6.4    عرفای هندو
6.5    عرفای چینی
7    همچنین ببینید
8    منابع
8.1    منابع
9    لینک های خارجی
قطعات 
عرفان شامل تجربه عرفانی ، پیامدهای تجربه عرفانی ، کنش آیینی ، بعد فکری و اهمیت سنت دینی است. [2]

تجربه عرفانی 
قسمت اصلی عرفان تجربه عرفانی است. تعاریف مختلفی از این وجود دارد. تعریف Geels ANTOON الهیات (2009)، با استفاده از تعریف رابرت S. الوود (1980): [3]

»یک تجربه عرفانی ، تجربه ای است که در یک زمینه مذهبی یا فجیع اتفاق می افتد ، که تجربه کننده ، بلافاصله یا بعداً ، آن را به عنوان برخورد با یک واقعیت برتر یا نهایی تفسیر می کند. این برخورد به روشی فوری و غیر منطقی با توجه به موضوع صورت می گیرد و یک احساس عمیق از یگانگی و این تصور را به وجود می آورد که تجربه در سطحی غیر از عادی و روزمره اتفاق افتاده است. این تجربه عواقب گسترده ای در زندگی فرد به دنبال خواهد داشت. "
( [4] )

ویلیام جیمز تجربه عرفانی را اینگونه توصیف می کند: [5]

کلمات نمی توانند آن را بیان کنند. یک تجربه عرفانی را نمی توان به اشتراک گذاشت و به دیگری منتقل کرد. فقط بلافاصله قابل تجربه است.
کیفیت آموزنده در حالی که حالات عرفانی از نظر تجربه کننده مانند حالت های عاطفی هستند ، اما جنبه اطلاعاتی نیز دارند. به گفته جیمز ، آنها "عمق حقیقت را به روشی آشکار می کنند که هیچ وقت به پیشرفت منطقی نمی رسد."
کوتاه مدت حالات عرفانی محدود به نیم ساعت یا حداکثر یک ساعت است.
انفعال یک فضای عرفانی را می توان با تکنیک های خاصی تهیه کرد ، اما خود فضا مستقل از اراده شخص صورت می گیرد.
گاه بینش های دینی و تجربیات شنیداری نیز به عنوان تجارب عرفانی خوانده می شوند. از طرف دیگر ، عرفا خود چنین چشم اندازها و تجربیات شنیداری را ناچیز می دانند. تجارب دیداری و شنیداری نیز دارای برخی مطالب است که تجارب عرفانی از آن برخوردار نیستند. [6]

دانشمندان علوم مغز و اعصاب نظریه های مختلفی را در مورد علل تجارب عرفانی مطرح کرده اند ، اما این موضوع هنوز خیلی مطالعه نشده است. طبق یک گروه از نظریه ها ، افکار عرفانی از فعال شدن ناحیه خاصی از مغز بوجود می آیند و به گفته گروه دیگر ، از طریق رفع مهارها بوجود می آیند. مطالعات نشان داده است که علوم غریبه تجربیات عرفانی هنگامی افزایش می یابد که عملکردهای محدود کننده پیشانی و لوب های گیجگاهی مغز انسان به طور عادی عمل نکند. همانطور که این موانع برطرف می شود ، ممکن است به دنبال توضیحات فوق طبیعی برای تجربه های گیج کننده باشد. [7]

قسمتهای دیگر 
فعالیت آیینی شامل مسیرهای مختلفی با هدف دستیابی به یک هدف ، یعنی یک تجربه عرفانی است. چنین کارکردهای آیینی شامل زهد یا فنون عرفانی مانند مراقبه و نماز تکراری است . [8]

بعد فکری مربوط به چگونگی بازتاب و شکل دادن عرفان به تجربه خود است. از این مطلب می توان نوشته های خود عرفا را خواند. [8]

جنبه سنت یا تاریخ دینی ، سنتی است که عارف به آن تعلق دارد و از آن برای تفسیر تجربه خود استفاده می کند. [8]

تعریف مشکلات 
عارف جهان را از طریق "عدسی" متفاوت از تجارب متعارف می بیند ، و این می تواند مانعی بزرگ برای کسانی باشد که عرفان و تعالیم عرفانی را مطالعه می کنند. همانند شعر ، عبارات مورد استفاده در عرفان غالباً باطنی ، مات ، ساده یا چند وجهی است و معنای آنها برای جهان خارج همچنان مبهم است. خود عارف معتقد است که آنها را کاملاً واضح درک کرده است. همانطور که داودجینگ (وید-گیلز: تائو ته چینگ) می گوید:

درک کلمات من بسیار آسان است و به راحتی قابل استفاده است
با این حال ، هیچ کس در دنیا آنها را درک نمی کند و آنها را عملی نمی کند. (TTC ، 70)
او در کتاب خود کابالا ، گرشوم شولم می گوید: کابالا است یک سیستم واحد که اصول می تواند به راحتی و یا به شیوه ای ساده توضیح داد، بلکه شامل چند مختلف، و اغلب حتی متناقض، نزدیک می شود. (Scholem، 1974)

روشهای استفاده شده 
بویایی ، شعر و ...
تلاش های نیمه هنری برای بیان برخی توصیفات یا دیدگاه های خاص تجارب عرفانی.
خدا محبت است (به خصوص در مسیحیت و تصوف) ، آتمن است برهمن از هایکو از ذن بودیسم، توس آب در اشعار عاشقانه (تصوف). غالباً اینها را شعار یا هنر می دانند و بنابراین اهمیت نهایی خود را در عمل از دست می دهند.
معماها و تضادهای متافیزیکی ، کارهای حل نشده یا خطوط فکری طراحی شده برای آگاهی دانش آموز از درک فکری به سمت تجربه مستقیم.
کلاسیک "صدای یک کف زدن یک دست چگونه است؟" (ذن) بعضی اوقات اینها به عنوان صرفاً مزخرف و گاهی (به اشتباه) به عنوان س questionsالاتی جدی با اهمیت عرفانی در پاسخ هایشان درک شده اند. در هر دو مورد ، هدف اصلی از بین می رود.
داستان های طنز
آموزشهایی که همزمان دانش آموز علوم غریبه را از بحث جدی دور می کند و دارای مفاهیم متافیزیکی است.
به عنوان مثال ، داستان های ناصرالدین و جوک های بکتاشی (اسلام) ، و داستان های روح حیوانات در سنت های عامیانه سرخپوستان آمریکایی ، بومیان استرالیا و قبایل آفریقایی. به عنوان مثال "Br'er hare and Tar child" ، دانش انسانی است که در یک افسانه کودکانه پیچیده شده است. با این حال ، اغلب ، این نوع شوخ طبعی صرفاً به شوخی کاهش یافته است.
استعاره
داستانهایی که برای آموزش ، به قیاس ، برخی از دیدگاههای خاص اما غیر متعارف در واقعیت طراحی شده اند.
رابطه فلسفه عرفان 
عرفان و فلسفه مدرن (تحلیلی) نقطه مقابل یکدیگرند. عرفان تجربی و کل نگر است و تجارب عرفانی معمولاً از حد بیان خارج است ، در حالی که فلسفه معاصر تحلیلی ، زبانی و کاهشی است. در طول تاریخ ، تفکر عرفانی و فلسفی از نزدیک با یکدیگر گره خورده است. افلاطون و فیثاغورس و به میزان کمتری سقراط ، عناصر عرفانی روشنی را در آموزه های خود گنجانیدند. چندین عرفای مشهور مسیحی نیز در همان زمان از فیلسوفان برجسته ای بودند و در بودای سوترا و همچنین در کارهای ویدیکا چودامانی آدی سانکارا (به ویژه هندوئیسم بودیسم و آدویتا) در متون اساسی) به عقاید عرفانی به روشی کاملاً متفاوت پرداخته می شود.

شکاف بین عرفان و فلسفه معاصر ناشی از تفکر علمی است: چندین مکتب از فلاسفه تحت تأثیر علوم طبیعی ، تجربه فردی را ناچیز می دانند. فلسفه تحلیلی متفاوت از فلسفه قاره تمایل به پرداختن به موضوعات نزدیک به عرفان دارد ، مانند وجود یک تجربه منحصر به فرد از اگزیستانسیالیسم .

هستی شناسی ، معرفت شناسی و پدیدارشناسی 
تمرکز بر مسئله تجربه عرفانی منجر به تناقض با هستی شناسی می شود . هستی شناسی عرفانی بندرت مبتنی بر جزئیات است ، اما غالباً شامل عبارات تعمیم دهنده یا تجویز شده مانند "آتمن برهمن است" ، "خدا عشق است" یا "فقط یکی وجود دارد بدون دیگری". گاهی اوقات با اصطلاحات منفی ارائه می شود ، مانند سنت هندو ، که کلمه برهمن معمولاً به عنوان خدای "بدون" صفات یا نشانه های شخصیت تعریف می شود . آموزش بودایی به طور خاص از تشویق ادراک هستی شناختی جلوگیری می کند ، در حالی که تفکر تائوئیستی می گوید هستی شناسی شناخته شده است اما با کلمات غیرقابل توصیف است و چندین "روانشناختی" مکاتب فلسفی مست - موضوع را بیشتر به عنوان تغییر احساس در آگاهی توضیح می دهند تا به عنوان ارتباط آن با برخی واقعیت های خارجی.

س questionsالات اساسی نظریه اطلاعات در عرفان با تجارب عرفانی پاسخ داده شده است. بنابراین ، عرفان نه چندان بر رویه های عقلانی برای برقراری ارتباط روشن بین هستی شناسی و معرفت شناسی ، بلکه بیشتر بر یافتن راه هایی برای ایجاد احساس مستقیم متمرکز شده است.

پدیدارشناسی شاید نزدیکترین فلسفه به تفکر عرفانی باشد و مشکلات زیادی را با آن در میان بگذارد. به عنوان مثال ، پدیدارشناسی هوسرل به همان شخص "اول" ، یعنی نگرش تجربی که عرفا نیز سعی در رسیدن به آن دارند ، پایبند است: ایده او در مورد مرتب سازی پدیدارشناختی ، مفروضات یا س questionsالاتی راجع به وجود فوق روحی یا برداشت آن به عنوان یک پدیده را حذف می کند .

مارتین هایدگر یک قدم فراتر می رود ، به جای اینکه فقط پدیده ها را مرتب کند و بنابراین س questionsالات هستی شناختی را کنار بگذارد ، او استدلال می کند که فقط وجود از نظر هستی شناختی درست است و بنابراین فقط خودآزمایی و تجربه می تواند به وجود واقعی منجر شود.

پدیدارشناسی و بیشتر اشکال عرفان از این نظر متفاوت است که تجربه را متفاوت می فهمند. پدیدارشناسی از عصبانیت یا (وحشت وجودی) ناشی می شود که از درک "پوچی" واقعیت ناشی می شود ، در عوض عرفا ، به دلیل ارتباط فعال آنها با "واقعیت" معمولاً از صلح یا برکت صحبت می کنند.

اصطلاحات و تفاسیر تفاوتها 
اهداف و دلایل خصوصیات 
در خداباوری و پانتئیسم ، سیستمهای متافیزیکی غالباً به عنوان ارتباط عرفانی یک فرد با خدا درک می شوند. این موارد ذهنی را می توان از جمله چیزهای دیگر ، چشم اندازها ، خواب ها ، مکاشفه ها ، یا پیشگویی ها درک کرد.

توماس آکوئیناس ، عارف مسیحی در قرن 14 ، آن را به عنوان cognitio dei experimentalis ( شناخت تجربی از خدا) تعریف کرد. در کاتولیک ، تجربه عرفانی معمولاً به عنوان وحی الهی مربوط به زهد تلقی می شود.

روشنگری از طریق ادراک به خود علوم غریبه  آگاهی می یابد. با مشاهده خود بدون دلبستگی ، می توانیم بدون اینکه بخشی از فرایند باشیم ، از فرایندهای خود دانش کسب کنیم. این به فرد کمک می کند تا هماهنگی بیشتری با محیط خود و سایر افراد برقرار کند.

همانطور که سان تزو گفت: "اگر دشمن و خودتان را بشناسید ، لازم نیست حتی از صد جنگ بترسید. اگر خود را بشناسید اما دشمن را نشناسید ، برای هر پیروزی از دست خواهید داد. اگر هیچ کدام را احساس نکنید ، مطمئناً خواهید شکست." سان تزو ، مهارت جنگی [2]

بعد از مرگ می توان سه اصطلاح مختلف به زندگی داد: نیروانا (پایان) ، موکشا (رهایی) و بهشت (که معمولاً به عنوان محل زندگی خدا و روحیه خوب شناخته می شود). همه اینها دین محور هستند و بنابراین به روشهای مختلفی تعریف می شوند.

راههای تجربه 
دائرlopالمعارف فلسفه استنفورد چهار روش کلی تجارب عرفانی و دینی را تعریف می کند:

برون گرا ؛ درک فرد از شعور عرفانی به عنوان وحدت همه چیز
درونگرا ؛ هر تجربه ای که شامل محتوای حسی یا مشاهده از خود باشد.
تجربه پوچی ، یا عدم وجود آن در برخی سنت های عرفانی ، نمونه ای از یک تجربه درون گرا است.

خداباوری تجربه های خدا .
روح 
ادیان مبتنی بر ابراهیم به ویژه روح را در هر فردی که دارای اهمیت معنوی زیادی است درک می کنند. عرفان مسیحی رویکردهای متنوعی در رابطه بین خدا ، روح و فرد دارد.

کواکرها روح را یک نور درونی ، حضور ذاتی خداوند در فرد می دانند. سایر فرقه های پروتستان و همچنین کاتولیک و ارتدکس شرقی ، تمایز واضح تری را بین روح فرد و خدا قائل می شوند ، زیرا این اعتقاد وجود دارد که نجات روح و اتحاد با خدا در قیامت پس از مرگ اتفاق می افتد ، اما در این زندگی عدالت ممکن است. عرفای مسیحی این مکان را از طریق دعای شدید ، زهد ، رهبانیت ، یا حتی مجازات گوشت دنبال می کنند.

دیدگاه کاتولیک این است که انسان روح القدس را در تعمید دریافت می کند ، که به نظر می رسد در روح انسان ساکن است. مقدسین و دیگر مبارک تحت تأثیر این روح هستند تا حدی که معجزات و نبوت ها از طریق آنها صورت می گیرد.

اسلام این دیدگاه راجع به یک روح جداگانه دارد ، اما چندان روی نیروهای فراملی متمرکز نیست ، بلکه بر اهمیت یادآوری خدا ( ذکر ، ذکر ) که پیوند ذاتی و اصلی فرد با فضل الله است تأکید می کند . در اسلام سنتی ، این ارتباط توسط فرشتگانی که اراده خدا را می رسانند ، حفظ می شود. فقط پیامبران توانایی دیدن و شنیدن مستقیم آنها را دارند.

در تصوف ، خدا را می توان مستقیماً به عنوان یک عشق جهانی مشاهده کرد که کل جهان را در بر می گیرد. ‘ذکر’ ، یعنی یک مراسم دعا در تصوف بر اساس تنظیم نفس و حرکت ، بیانگر یادآوری حالات الهی عشق است و صوفیان به ویژه به جهت هنری که معمولاً در پرستش خود دارند مشهور هستند.

فلسفه های شرقی مانند هندوئیسم ، بودیسم و ​​تائوئیسم به دنبال راهی ( موکشا ) برای از بین بردن خود یا خودخواهی خود هستند ، به طوری که فرد می تواند با واقعیت نهایی (معمولاً برهمن یا ایشوارا ) یکتایی را تجربه کند . در جنبه های عرفانی سنت ودایی ، گفته می شود آتمن (که تا حدی معادل مفهوم غربی روح است) یکسان است ، یعنی برابر با برهمن . در آیین هندو ، این عمل عرفانی ، تحقق خداوند است که خود تحقق نیز نامیده می شود.

آیین بودا می آموزد که همه رنجها ( دوکخا ) در جهان از وابستگی یا تمایل به اشیا or یا چیزها نشات می گیرد. آموزه آناتا حاکی از آن است که روح یا احساس منسجم منفرد تغییرناپذیر ، ساختاری ذهنی است که فرد می تواند آن را شناسایی کند و بنابراین یکی از منابع رنج است. بودیسم سنتی خدایان مختلف و موجودات مورد احترام را مرتب می کند ، اما فرقه های عرفانی بودایی از آن دوری می کنند و در برخی موارد وجود یک روح یا موجود علوم غریبه دائمی و تغییرناپذیر را انکار می کنند.

تائوئیسم بر روح تمرکز ندارد ، بلکه بر دائو (وید-گیلس: تائو) - "مسیر" یا "مسیر" متمرکز است . از نظر تائوئیسم ، انسان تمایل دارد که برای خود ثنویت ایجاد کند. هدف از عمل عرفانی تائوئیستی بازیابی و انطباق با موجودیت اصلی ( داودجینگ ) است.

عرفا در فنلاند 
"عرفای استروبوتنیا" 
جنبش مذهبی که از اواخر قرن هجدهم تا اواسط قرن نوزدهم بر استروبوتنیا تأثیر گذاشت و طرفداران آن را عرفا می نامیدند [9] . عرفا تعداد زیادی از ادبیات عرفانی ارسالی از سوئد را ترجمه و کپی کردند.

ظهور عرفان 
در دهه های اخیر ، علاقه به عرفان های مسیحی و غیر مسیحی افزایش یافته است. به همین ترتیب ، تحقیقات علمی در مورد آن افزایش یافته است. عرفان در متن علمی گاه معنویت نامیده می شود .

نمونه هایی از رایج ترین روندها 

چشم کاملاً تماشایی در برج کلیسای جامع آخن .
نمونه هایی از گرایش ها و فلسفه ها با تأثیرات شدید عرفان:

عرفان
عرفان مسیحی
کابالا
ادیان رمز و راز
غیبت
جنبش عصر جدید
شیطان پرستی خداباورانه
تصوف
تائوئیسم
آیین بودایی تبتی
استعلایی
وحدت طلبی
هندوئیسم ودانتا
یوگا
بودیسم ذن
عرفای معروف 
پل برونتون
کارلوس کاستاندا
آلیستر کراولی ( تلما )
جورج ایوانوویچ گورجیف
دیوید آر هاوکینز
جیدو کریشنامورتی
پلوتینوس ( نوافلاطونی )
نمازخانه تبت
والت ویتمن
عرفای مسیحی 
رسول جان (؟ –101)
کلمنت اسکندریه (حدود 150 - حدود 211/216)
اورلیوس آگوستینوس (354-430)
گریگوری اول (590-604)
آنسلم کانتربری (1033-1109)
هیلدگارد بینگن (1098-1179)
فرانسیس آسیسی (1182-1226)
آلبرتوس مگنوس (12080-1280)
Mechthild ماگدبورگ (1210-1279)
Tuomas Akvinolainen (1224-1275)
آنجلا فولیگنولا (1248–1309)
استاد اکهارت (1260 - 8/1327)
ریچارد رول (1290 - 1349)
گرگوریوس پالاماس (1296 - 1359)
سنت بیرگیتا (1302-1373)
جولیانای نوریویچ (1342 - حدود 1416)
کاتاریینا Sienalainen
Margery Kempe (n. 1373–1438)
پاراسلسوس (1493-1541)
اویلان ترزا (1515-1582)
یاکوب باهمه (1624-1575)
توماس براون (1605-1682)
مایکل دو مولینوس (1696-1696)
سارا وایت (1632-؟)
امانوئل سوئدبورگ (1688-1772)
ویلیام بلیک (1757-1827)
آن کاترین امریخ (1774-1824)
یاکوب لوربر (1800 - 1864)
روفوس جونز (1863-1948)
ماکس هیندل (1865 - 1919)
GK Chesterton (1874-1936)
آیدن ویلسون توزر (1897-1963)
دانیل آندرژف (1906–1959)
توماس مرتون (1915-1968)
عرفای صوفی 
ابن عربی (حدود 1240)
غزالی (حدود 1111)
الحلاج (حدود 922)
جلال الدین رومی (حدود 1273)
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
سادی
عبدالقادر گیلانی
ابوسعید ابوالخیر
فریدالدین عطار
جامی
محمود شعبیستری
یونس امره
قلندر بابا اولیا
امیرخسرو
شهباز قلندر
عرفای یهود 
شیمون بار یوچای
آبراهام بن ساموئل ابولافیا (1240-1291)
موسی بن شم توب دئ لئون (1250-1305)
ایزاک لوریا (1534-1572)
Moshe Chaim Luzzatto (1707-1746)
ناچمن برسلوف (1710-1810)
آبراهام آیزاک کوک (1864-1935)
مناخم مندل اشنرسون (1902-1994)
Hindumystikoita 
آندال
آدی شانکارا
گوپی کریشنا
باگوان شری راجنیش (اوشو)
لالشواری
میرابای
نارایانا گورو (1856-1928)
سری راماکریشنا
رامانا ماهارشی
سری عمیق نارایان ماهاپرابوجی
توکارم
عرفای چینی 
لائوتسه
ژانگ سانفنگ
چوانگ تسو
همچنین به 
گوشه نشین
باطنی گرایی
کابالا
عرفان مسیحی
مراقبه
غیبت
Rosicrucianism
تصوف
یوگا
تلما